آدمی وارث علوم و معارف نیاکان خویش است، اما کم یافت می شود کسی که دانش مضبوط در ضمیر خودآگاه فردی و جمعی را در قالب چند ده هزار بیت سطر آشکار کند و قرن ها، عام و خاص را میهمان و مجذوب اندیشه های الاهی نماید و سروده های معنوی خود را صیقل ارواح بخواند. دریافت خاست گاه فکری مولانا به همان اندازه دشوار است که بخواهیم سرچشمه رودی را در اعماق جنگلی انبوه جست و جو کنیم، اما آن چه از ظاهر مثنوی و ورای صورت آن برمی آید مهم ترین منبع تغذیه روحانی سراینده آن، قرآن و معارف اسلامی است. برخورداری مولانا از اقبال تلمذ در محضر استادانی چون پدرش، برهان الدین محقق ترمذی، شمس تبریزی و افراد نام دار و بی نام عصر خود و بهره مندی از علوم منقول و مکتوب اعصار گذشته، مثنوی را به منشوری کثیر الوجوه مانند می کند تا باز تاباننده اندیشه های اسلامی، ایرانی، یونانی، هندی و سامی باشد. مقصود این مقاله یادآوری برخی پیوندهای فکری مولانا با بهاء ولد و افلاطون و فلوطین است که به اجمال با ذکر برخی شباهت ها در موضوعات مربوط به خدا ره روی، سنخیت، عشق و موطن اولیه بیان شده است.